Writnig />

در نزن رفته ام از خویش کسی منزل نیست

Writnig

در نزن رفته ام از خویش کسی منزل نیست

طبقه بندی موضوعی
۰۷
اسفند

باز این چه شورش است که در خلق عالم است

باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین

بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است

این صبح تیره باز دمید از کجا کزو

کار جهان و خلق جهان جمله در هم است

گویا طلوع می‌کند از مغرب آفتاب

کاشوب در تمامی ذرات عالم است

گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست

این رستخیز عام که نامش محرم است

در بارگاه قدس که جای ملال نیست

سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است

جن و ملک بر آدمیان نوحه می‌کنند

گویا عزای اشرف اولاد آدم است

«محتشم کاشانی»

۱۷
دی

۲۹
آبان

چندی پیش همینطور که داشتم کتاب های تاریخی را ورق می زدم و دنبال وقایع مربوط به دوران قاجاریه می گشتم ، درست مانند کریستف کلمب که بدون هیچ قصد قبلی ناغافل قاره آمریکا را کشف کرد ، من هم ناغافل جانور عجیب و غریبی را کشف کردم . اولین مرتبه ای که با این جانور روبرو شدم از ترس جلوی چشمانم سیاهی رفت و زبانم به لکنت افتاد و فشار خونم بالا و پایین شد.